نام اصلی:
Cindrella
سابقۀ حضور در آثار انیمیشنی:
سیندرلا (1950) / انیمیشن سینمایی
دختری زجرکشیده، مهربان و خوششانس
کمتر کسی است که با شخصیت «سیندرلا» آشنا نباشد. از دیرباز، این شخصیت در فرهنگ غربی جایگاهی ویژه داشته است و پس از ساخت انیمیشن سینمایی «سیندرلا» (در سال 1950 میلادی) توسط کمپانی «دیزنی»، مردم سایر نقاط دنیا نیز با این شخصیت بیش از پیش آشنا شدهاند.
ریشۀ شخصیت سیندرلا را در ادبیات فولکلور غرب باید جستجو کرد. مشهورترین روایت از داستان «سیندرلا» را به «شارل پرو»، شاعر و نویسندۀ فرانسوی، نسبت میدهند. البته بعدها، برادران گریم نیز داستان سیندرلا را در «مجموعه قصههای پریان» خود بازگو نمودند و در افزایش شهرت این افسانه نقشی چشمگیر ایفا کردند.
از آنجایی که ما در این قسمت، سیندرلای انیمیشن سینمایی ساخته شده توسط دیزنی را مد نظر قرار داریم، کمی در احوالات این شخصیت کنکاش خواهیم نمود و سرگذشت او را بازگو خواهیم کرد (از این قسمتِ مطلب به بعد، بخشهایی از داستان انیمیشن «سیندرلا» فاش خواهد شد؛ در صورتی که انیمیشن مذکور را ندیدهاید، توصیه میکنیم از اینجا به بعد را مطالعه نفرمایید). سیندرلا دختر فقیری بود که به همراه نامادری و دو خواهر بدجنس خود زندگی میکرد. در این خانواده، به سیندرلا بسیار ظلم میشد. تمام کارهای منزل بر عهدۀ سیندرلا بود و خواهران فقط به عیش و تفریح خود میپرداختند. بهترین لباسها و غذاها سهم خواهران بود و کمترین امکانات رفاهی سهم سیندرلا. در این تقسیم ناعادلانۀ امکانات، نامادری سیندرلا عمدهترین نقش را ایفا میکرد، چون هیچ گاه این دختر بیچاره را به چشم فرزند خود نمینگریست.
روزگار سپری میشود تا این که یک روز خبر میرسد شاهِ مملکت مهمانی مجللی ترتیب داده و از تمامی دختران شهر دعوت به عمل آورده تا از میان آنها شخصی را به عنوان همسر آیندۀ پسر خود برگزیند. نامادری، دو دختر خود را ترگل و برگل کرده و به همراه آنها روانۀ مهمانی میگردد اما اجازۀ حضور در مراسم را به سیندرلا نمیدهد. به دنبال این پیشامد، سیندرلای دلشکسته در گوشهای از خانه زانوی غم بغل میکند و به اقبال ناگوار خویش میاندیشد. در این اثنا، ناگهان یک پری جادویی بر سیندرلا ظاهر میشود و غمها را از دل او میزداید.
پری مهربان، به ظاهر سیندرلا سر و شکلی میدهد و او را با شایستهترین تشریفات روانۀ مجلس مهمانی میگرداند، اما به او گوشزد میکند که تمامی این مواهب تنها تا ساعت 12 شب برقرار خواهند بود و پس از آن، همۀ تشریفات ناپدید خواهند گردید. سیندرلا به کاخ وارد میشود و از قضا، نظر شاهزاده را به خود جلب میکند. درست در لحظهای که به نظر لحظۀ وصال دو جوان عاشق است، ساعت شهر شروع به زنگ زدن میکند و ساعت 12 را نشان میدهد. سیندرلا هراسان و مضطرب کاخ را ترک میکند ولی در حین شتاب برای خروج، یکی از کفشهای بلورین وی از پایش خارج میشود بر روی زمین میافتد. شاهزاده، لنگه کفش را به عنوان جاماندهای از عشق خود برداشته و نزد خود نگه میدارد. مجلس به پایان میرسد و همه به خانههای خود میروند.
شاهزاده که بد جور مهر سیندرلا بر دلش نشسته است، در جستجوی راهی میگردد تا دختر مورد علاقۀ خود را دوباره به دست آورد، اما هر چه میجوید، نشانی از سیندرلا نمییابد. بالاخره به پیشنهاد اطرافیان، قرار میشود کفش بلورین سیندرلا را خانه به خانه بگردانند تا معلوم شود صاحب واقعی کفش کیست. جستجو آغاز میگردد و مأموران، کفش بلورین را به نزد تکتک دختران جوان شهر میبرند تا آن را بیازمایند. بالاخره نوبت به خانۀ نامادری سیندرلا میرسد. ابتدا دو خواهر بدجنس کفش را میآزمایند اما بر خلاف تلاشهای فراوان آنها، کفش به پای هیچ کدام اندازه نیست. سپس، با وجود کارشکنیهای نامادری و دختران او، مأموران کفش را به پای سیندرلا میآزمایند. در کمال تعجب مأموران، دو خواهر و نامادری، کفش به راحتی در پای سیندرلا جای میگیرد و کاملاً اندازه به نظر میرسد. با این وصف، دختر ژندهپوش و رنجکشیدۀ داستان ما به عنوان صاحب واقعی کفش تعیین میگردد.
به دنبال این اتفاقات، شاهزاده به وعدۀ خود مبنی بر ازدواج با صاحب واقعی کفش عمل میکند و دختری یتیم و بینوا به بالاترین درجات خوشبختی نائل میگردد. بدین ترتیب، شاهزاده و سیندرلا، سالیانِ سال، به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کنند.
- از درج نظرات حاوی مطالب غیراخلاقی، سیاسی، توهینآمیز و یا غیرمرتبط با موضوع، جداً خودداری فرمایید.
- از درج هر گونه تبلیغ، آدرس پستی یا اینترنتی، شمارۀ تلفن و مواردی از این قبیل در بخش دیدگاهها جداً خودداری فرمایید.
- در صورت مشاهدۀ تخلف، برخورد مقتضی انجام خواهد شد.
- سعی بر این خواهد بود تا نظرات کاربران میهمان (غیر عضو) در اسرع وقت منتشر گردد اما گاهی ممکن است انتشار آنها با تأخیری حداکثر 24 ساعته مواجه شود.