نام اصلی:
Professor Balthazar
سابقۀ حضور در آثار انیمیشنی:
پروفسور بالتازار (1967-78) [Professor Balthazar] / مجموعۀ انیمیشنی
نابغۀ خوشقلب
«پروفسور بالتازاز» پیرمرد مخترعی بود که تمام عمر خود را صرف حل مشکلات دیگران میکرد. وی را میتوان نماد دوستی، عشق، انسانیت، محبت و ایمان به معجزه دانست. بالتازار انسانی به شدت خیرخواه، خوشبین و سرشار از انرژی مثبت بود. اگر کمی بیشتر به اختراعات او دقت کنیم متوجه میشویم محصولِ نهاییِ خلق شده توسط دستگاه عجیب غریب او، حاصل یک فرآیند ماشینیِ صرف نبود بلکه این شخص بالتازار بود که با نیروی فوقالعادۀ فکرش، موفق به خلق چنین معجزهای میشد. انگار منشایی مافوق بشری به کمک بالتازار میآمد و ایدۀ خام او را تبدیل به اختراعی شگفتانگیز میکرد. پس از دیدن این فرآیند معجزهآسا، هر کس در مییابد در این دنیای پهناور همه چیز امکانپذیر است؛ اگر ما بخواهیم و اراده کنیم و برای تحقق اهدافمان همت بورزیم، به همه چیز میتوانیم دست پیدا کنیم.
شاید جالبترین صحنۀ مجموعۀ «پروفسور بالتازار»، صحنۀ فرآیند اختراع باشد؛ صحنهای که در هر قسمت تکرار میشود ولی باز هم جذابیتهای خاص خود را دارد. پروفسور بالتازار برای یک اختراع، مدت زیادی فکر میکرد و در نهایت تنها با یک اهرم، دستگاهی عجیب و غریب را روشن مینمود. پس از اتمام کار دستگاه، پروفسور شیر دستگاه را باز کرده و چند قطره مایع را داخل یک لولۀ آزمایش میریخت؛ با ریختن آن مایع بر روی زمین، اختراعی شگفت نمایان میگشت و گره از کار انسانی گشوده میشد. به همین سادگی!
دیدگاهها
در دههی 1950 میلادی، در اروپای شرقی و به خصوص در کشور یوگسلاوی، جنبشی شکلگیری و رشد یافت که به «مکتب انیمیشن زاگرب» مشهور شد. پایگاه اصلی این جنبش یک استودیوی فیلمسازی موسوم به «زاگرب فیلم» بود که در آن خیل کثیری از انیمیشنسازان خلاق، خوشفکر و آیندهدار کشور یوگسلاوی گِرد هم آمدند و شروع به تولید آثاری متفاوت، ماندگار و متنوع کردند (همین انیمیشن «پروفسور بالتازار» هم یکی از ثمرات مکتب انیمیشن زاگرب است).
روند رو به رشد مکتب انیمیشن زاگرب ادامه داشت تا اینکه در دهۀ 1980 میلادی، مشکلات زاید الوصف اقتصادی گریبانگیر نظام کمونیستی کشور یوگسلاوی شد و به موجب آن صنعت فیلمسازی، سینما و انیمیشن این کشور رو به زوال و رکود حرکت کرد.
در سال 1991، کشور کرواسی رسماً اعلام استقلال کرد و به طور کامل از یوگسلاوی جدا شد. این اتفاق به نوعی تیر خلاص بر پیکر صنعت فیلم و انیمیشن کشور یوگسلاوی بود چون زاگرب در محدودۀ مرزهای کشور تازه تأسیس کرواسی قرار داشت (و حتی به عنوان پایتخت این کشور هم شناخته شد).
در این برهۀ زمانی بسیاری از هنرمندان یوگسلاویتبار به خاطر معضلات مالی و اقتصادی تصمیم به مهاجرت به کشورهای خارجی گرفتند و آن دسته از هنرمندانِ باقیمانده هم به دلیل حقوقها و دستمزدهای معوقه و پرداخت نشده، از تولید آثار شاخص باز ماندند و رفته رفته عطای کار در عرصۀ فیلم و انیمیشن را به لقایش بخشیدند. این گونه بود که یکی از شاخصترین جنبشهای هنری تاریخ، به سمت اضمحلال و نابودی سوق پیدا کرد.